هانیه : دیشب تا صبح خوابتو دیدم، خواب دیدم عاشق شدی و شعر میگی عاقل شده بودی.....92.4.29....21:36
ز : جدی میگی؟؟ آجی دلت پاکه ، دیگه چی دیدی؟؟
هانیه : عاشق کی شدی؟؟ ....... بس نبود؟؟؟
ز : نه هانیه ، جون زینب بگو چی دیدی، برام خیلی مهمه، چه شعری میگفتم؟ یعنی چی عاقل شده بودم؟؟ ........خره کیه باو شوخی میکردم.....
هانیه : حافظ و سعدی و مولانا
ز: همین ؟
هانیه : همین
ز : جالب بود......
...................................
ز : نرگس پرده های پذیراییمون رو کی زدی؟؟همین الان همه رو در آوردم.....رفته بودم اون بالا یهو گفتم مامان ن ن بگو نرگس بیاد...

..92.4.31.....15:52
نرگس :هه....دیگه رفتن این چیزارم داره دیگه......
ز : دقیقا کدوم چیزا ؟؟..
....بیخیال به کارت برس.....
.
نرگس : کوفت.....
نرگس : کی میرید؟ میخوام بیام پرده هاتون رو بزنم......92.4.31......22:08
ز : نرگس درسته ناراحت شدم....اما بهترین دوستمی.
....پرده هامون به اونجا نمیخوره.....
نرگس : نباید ناراحت بشی فدات شم....دوستیمون سرجاش....حساب کتابمونم سرجاش.....إ آقا ......قراره دوباره پرده بدوزن؟؟؟
ز : ای بابا....خدا رحمتش کنه.....البته بهش بگم میاد....
نرگس : میاد ؟ پرواز میکنه اگه الان بهش بگی.....
ز : خدا رو چی دیدی یهو دیدی خر شدم.......شدم....آخه......
نرگس: یه وقت دیدی مثله من چند روز دیگه خبر ازدواجشو شنیدیا.....
ز :نه اون حالا حالا ها ازدواج نمیکنه......
.................
مینا : سلام چطوری؟این ورا نیستی؟ من میخوام برم.....گفتم اگه میای بریم......92.5.1....10:53
ز :سلام عزیزه دلم نه خونه خودمونم، شرمنده......
مینا :

مینا : جات خالی سوار تاکسی شدم مرده عشقه ابروإ، هی ابرو میذاره.....
ز : ای جان....

مینا : جانت بی بلا، سی نی سی نی سی نی(اینه)
ز : اینجوری نمیفهمم.....مراقب خودت باش.... 
نظرات شما عزیزان: